خب...12 فروردین...تولدت مبارک...

12 فروردین شد...

تولدت مبارک مامانبزرگ...

میدونی چند وقته پیشمون نیستی...

شاید 3 سال؟...

آخرین تولدت یادم نیست...

ولی یادمه چند روز بعدش پر زدی:)

29 فروردین...

مامانبزرگ جونم؟

تو دوسم داشتی درسته؟

ببخشید...ببخشید که نوه خوبی نبودم خب؟

مامانبزرگ...ببخشید که پسر نشدم...

فک کنم نوه پسری پسر بهتر بود نه؟

مامانبزرگ خوبی؟

اگر بودی فک کنم شصت و...شیش سالت میشد؟

نه...72 سالت میشد؟

اه اصلا نمیدونم...متولد چند بودی؟28؟

اره...

مامانبزرگ من و کوثر بزرگ شدیمااا

مامانبزرگ چرا نیستی هان؟

چرا نیستی؟

ازت شاکیماااا!!!

چون موفقت محمدرضا رو ندیدی...

ندیدی چجوری برا کنکور میخوند...

یادمه عاشق سریال شهرزاد بودی...

فقط بگم بعد تو دیگه ندیدم:)

ولی یادمه میگفتن قباد میمیره...

روحت شاد مامان بزرگ

امیدوارم جات راحت باشه:)

دوست دار تو...یاسمین

اولین نوه پسریت:) 

  • ۸
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • پنجشنبه ۱۲ فروردين ۰۰

    حصلم😐

    جدای از اینکه حصلم سر رفته

    عینکم شیشش کثیفه و من مهمونیم

    و عینک نزدم چون نزنم بهتر میبینم-____-

    خب چی میخواستم بگم؟

    چخبرا؟ خوبین؟

    و اینکه

    امممم حرفی ندارم

  • ۳
  • نظرات [ ۸ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • چهارشنبه ۱۱ فروردين ۰۰

    چطوریینننن؟؟؟

    خوبین؟

    دلم براتون تنگ شده بود

    الان یکاری کردم که مجبور بودم

    و کار درستی بود بخاطر جفتمون بود😔😁

    ولی سخت بود

    اما بدون دوست دارم خب؟

    چخبرا؟ امروزتون چطور گذشت؟ 

  • ۱۲
  • نظرات [ ۱۷ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • چهارشنبه ۱۱ فروردين ۰۰

    اونا و من.... اوا

    خوب این همون داستان اون روز یاسی 

    البته از طرف منم 🙂

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

     

    با هزار ذوق خوابم برد 

    اصلا یادم نیست چه خوابی دیدم

    صبح که بیدار شدم مثل دیوانه ها شده بودم 

    اصلا سر کلاس درس نبودن و فقط الکی حاضری زده بودن 

    کلی انتظار کشیدم تا ساعت 2 شد 

    بچه ها همه از اینکه ساعت خیلی اروم میره شاکی بودن 

    من معمولا مامانم تنها جایی نمی زاره برم برای همین خودش هم قرار بود با هامون بیاد 🤭

    حدود های ساعت 3 بود که بهش زنگ زدم ببینم کجاست 

    گفت تا یه ربع 4 میرسه 

    منم گفتم باشه و رفتم لباس انتخاب کنم 

    قرار بود همه باهم هودی بپوشین

    پس هودیم رو از توی کمدم در اوردم 

    یه شلوارم باهاش ست کردم تا اینکه مامانم زنگ در رو زد

    در رو زدم تا بیاد بالا و بهش بگم اول کجا بریم و بعد کجا 

    تا مامانم بیاد بالا من حاضر شدم و وقتی اومد من اصلا هیچی حالیم نبود و خیلی ذوق داشتم 🥳🤠

    یاسی هم توی گروه هی می گفت کجاست و من ذوقم بیشتر می شد🤪

    از شانس بد من اون روز برادر کوچکم دندونش درد می کرد 🥴

    به بچه ها گفتم داداشم اینجوری شده که یاسی گفت که بهش بگم چه وقت دندون درد و اینا 

    منم بهش گفتم

    خلاصه اون چند دقیقه گذشت که من دیگه طاقت نیاوردم و به مامانم گفتیم زود بریم 

    اینو گفتم و از پله های خونه رفتم پایین و نشستم توی ماشین 

    مامانم اومد و رفتین طرف خونه ی نیایش ( یکی از بچه ها که قرار شد باهامون بیاد و دوست 5 ساله ی من) 😇

    وقتی همو دیدیم دیکه کرونا و اینا نمی شناختیم و همو بغل کردیم 

    سوار ماشین شدیم و به سمت جایی که قرار بود بقیه رو ببینیم حرکت کردیم 

    توی راه کلی از خودمون و مدرسه با هم حرف زدیم و من هر لحضه شوقم زیاد می شد 

    رسیدیم دم کافه 

    من و نیایش اصلا منتظر نشدیم که مامانم ماشین رو پارک کن و بیاد و زود رفتیم توی کافه 

    وقتی رسیدیم و همش دنبال بچه ها می گشتم که یاسی رو دیدم 

    دیگه به هیچ کسی نگاه نکردم به سمت یاسی پرواز کردم😇

    .

    .

    .

    .

    ‌.

    .

    .

    .

    بالاخره من تونستم بعد از 4 ماه کسی که فقط توی چت ارومم می کرد و با پیام هاش من شاد می شدم  رو ببینم ❤🧡❤🧡❤🧡❤🧡

    من توی این 4 ماه عاشق یاسی شده بودم و وقتی دیدمش احساس کردم به چیزی که می خواستم رسیدم 💜💙💜💙💜💙💜💙

     پیش کسی که وقتی باهاش اشنا شدن دیگه به خودکشی فکر نکردم 💟💟💟💟

    می خواستم من تنها پیش عشقم باشم 💜💟💜💟💜💟💜

    من اگر پسر می شدم حتما با یاسی ازدواج می کردم💛💚💛💚💛💚💛💚

    .

    .

    .

    .

     یاسی برای دیدن من گریه کرد 

    تا حالا کسی رو ندیده بودم برای دیدنم گریه کنه ❣❣❣❣

    یاسی من هیچ وقت روم نشد بهت بگم چقدر دوست دارم 💟💟💟💟

    من انقدری دوست دارم که شبا با عکست می خوابم💌💌💌💌 

    من انقدری دوست دارم که اگر نباشی بدون که منم نیستم 💗💗💗💗

    جهنمم بری من پشتتم و باهات میام 

    هرجا که تو کنارم باشی برای من بهشت💝💝💝💝

    .

    ‌.

    .

    .

    .

    .

    بچه ها برای منو نیایش صندلی گذاشتن 

    قبل از اومدن ما پیتزا سفارش داده بودن 

    مامانم نشست یه چیزی سفارش داد و به کاراش رسید 

    ما هم تا پیتزا بیاد کلی چرت و پرت گفتی و من هر حرفی گفته می شد 

    از خنده پاره می شدن 😂🤣

    کلا خیلی خوش حال بودم 

    پیتزا هامون رو اوردن 

    یاسی گفت که فلفل دلمه ای روی پیتزا رو دوست نداره 

    منم گفتم اگر بدت نماد من از روش بردارم بخورم 

    که گفت باشه بخور 

    و منم از روی پیتزاش برداشتم و خوردم 🥰

    و کل اون لحضه نگاه های عاشقانه به یاسی می کردم که کل بچه ها حالشون بد شده بود😏

    بعد از کافه هم رفتیم بیرون کافه که دوتا دیگه از دوستامون هم اومدن کلی باهم حرف زدیم

    بعد رفتین 16 متری و ایس پک خوردیم

    توی راه هم کلی فیلم گرفتیم و مسخره بازی در اوردیم 

    دنبال یه ست هم می گشتیم که همه باهم ست کنیم که 

    اخر هم جدا جدا باهم ست کردیم 

    مثلا منو و یاسی و الی یه ست جدا خریدیم 💙💚💙💚💙💚💙💚

    منو و یاسی ست جدا💜❤💜❤💜❤💜❤

    و..... 

     

    اون شب خیلی خوش گذشت من لحظه به لحظه اش رو توی دفتر خاطراتم نوشتم 

    و هرشب با خوندن اونا می خوابم 

    حتی الان که هم داشتم اینو می نوشتم کلی ذوق کردم 

    امیدوارم بازم بتونم ببینمتون عزیزای من 

    .

    .

    .

    .

    .

     

    اوا پابجی پاتنر

     

     

  • ۱۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • Ava 0203
    • چهارشنبه ۱۱ فروردين ۰۰

    بدم میاد...

    از خودم

    از علایقم

    از همه چی

    از شما

    از وب کوفتی بدرد نخورم

    از دردسرهایی که دارم

    از همهههه چیییییی متنفرممممممممممم 

  • ۹
  • نظرات [ ۳۶ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • سه شنبه ۱۰ فروردين ۰۰

    ولی...

    ولی هیچکس نفهمید...

    که نامجین ایز ریل :')

    هیچکس نفهمید نامجین فیکای خوبم داره😭🤧

    نامجین:')

    فور اور:') 

  • ۷
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • سه شنبه ۱۰ فروردين ۰۰

    دلم میخواد

    دلم میخواد رد بدمممم

    میخوام یکاری کنم همه بگن دیوونستتتتت

    هاان چیه؟

    میخوای بگی تاحالا چیز دیگه نبوده؟

    دیوونمممممم

     

     

    پ.ن:حوصلم سر رفته

    پ.ن2:چخبر چرا سکوتین؟

    پ.ن3:میخوام دوباره غیب بشم منتظر باشین!

    پ.ن4:دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه 

  • ۷
  • نظرات [ ۲۶ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • سه شنبه ۱۰ فروردين ۰۰

    🙂

    نمی دونستم اسم رو چی بزنم 

    حالا اون رو بیخیال 

    ظهر که اومدم توی وب و پست و کامنت گذاشتم 

    برادر کوچکم داشت توی لب تاب رو می دید 

    بفد گیر داد که چجوری درست می کنین تا الان 

    یعنی حدود ساعت های 21:00 

    منم از دستش کلافه شدم نمی زاشت به کارام برسم 

    گیر بده خیلی میره روی مخ این برادر من 

    منم اومدم فقط اسم وبلاگ رو بهش دادم 

    که بیاد فقط ببین ما چی کار می کنیم 

    و بعدم گفتم این بی معرفتی که اسم رو بدی 

    و نزاری کامنت بزار 

    بعد اومدم توی بیان ثبت نامش کنم 

    حالا وسط ثبت نام ازش یه سوال می پرسیدن 

    هزار تا جواب می داد 

    دیگه کلافه شدم 

    نصف ثبت نامش مونده بود که منم گوشیش رو دادم دستش 

    گفتم دیگه هیچی کاری برات نمی کنم 

    برو به هرکسی که می خوای شکایت کن. 

    کلافم کرد 

    خیلی از دستش اعصبانیم 

     

    اینو اونایی که خواهر و برادر کوچیک دارن درک می کنن

    خدایی خیلی چیز مشکلیه

    😣😒😔😕😞😖🙁😩🤕🤒🥴

  • ۷
  • نظرات [ ۷ ]
    • Ava 0203
    • دوشنبه ۹ فروردين ۰۰

    داستان وب

    وب من بی هیچ فکری به وجود اومد...

    1 شب بود..

    حوصلم سر رفته بود و توی وب ددی(طبق معمول) داشتم چت میکردم

    و فقط گلسا آن بود

    نشستم عین اسکلا وب زدم

    بعدم گفتم :بچه ها من وب زدم الان باید چه گوهی بخورم -____-

    تا 2 شب درگیرش بودم...

    بعدم شد اینی که الان میبینید

    اصن به وجود اومدنش از اول یه شوخی بود😂💔

    به نظرتون وجود همچین وبی درسته؟ =/

    فک نکنم! 

  • ۸
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • دوشنبه ۹ فروردين ۰۰

    من امدم

    سلام بچه ها 

    چطورین 

    من یه چند وقتی نبودم 

    حالا اونو بیخیال 

    فقط اومدم بگم برگشتم 

    توی لب تاب دارم می نویسم 

    نمی دونم چجوری از اموجی هاش استفاده کنم 

    برای همین اسمش رو می گم 

    خنده

    البته پیش اونجایی که متن بزرگ یا کوچیک می کنه 

    غلامت یه اموجی هست که

    محدود و اونی که من می خوام نیست 

  • ۵
  • نظرات [ ۶ ]
    • Ava 0203
    • دوشنبه ۹ فروردين ۰۰
    دنیاییست به اسم دنیای گلگلی ها
    دنیایی خاکستری که روزی رنگ داشت

    🚫همچنان توی توالت شیرجه نزنید🚫
    الکی میگه بزنین راحت باشین(بَرو بابا)