صبح بخیییرررررر

همین🙂😐

صبح بخیر

دیشب خ حالم بد بود🙂💔

حالت تهوع و سرگیجه و دلپیچه شدید

کلیییی برا بچه های فم توی روبیک زر زدم و درد و دل کردم

اونام هی بهم مشاوره میدادن

منم هی به خودم فحش میدادم😐😐

اها راسی گفتم؟ دیروز 2 تا لیوان شراب درصد بالا خوردم

مست مست نشده بودم ولی سرم گیج میرفت

بعدم گفتم شاید حالت تهوع و دلپیچم برا اون بوده که ظهر خوردم:')

حالا مهم نیس مهم اینه که الان خوبم

  • ۴
  • نظرات [ ۴۲ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • شنبه ۱۴ فروردين ۰۰

    یادمه...

    یادمه 1 ماهگی وبم بود

    که 100 تایی شدم

    کاش 100 روزگی رو 200 تایی بشم حداقل😂😂

    هعی 99 روز گذشته جدن؟

    فاک...

    چقدر عمرمون زود میگذره و متوجه نمیشیم... 

  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • شنبه ۱۴ فروردين ۰۰

    کارما...

    شبا با عکسام میخوابه

    بهم میگه عاشقتم

    همیشه منتظرمه...

    و من بهش گفتم دوست!گفتم دوست بمونیم!

    کارما خیلی بده نه؟

    اخه منم همه اینارو تجربه کردم:)

    یاسی تو کی انقدر بی‌رحم شدی؟

    هان؟ مگه سرت نیومده؟ چرا داری اینکارو میکنی؟

    مگه دوسش نداری ابله؟

    همینقدر بد...

    همینقدر بی‌رحم 

  • ۶
  • نظرات [ ۶ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • جمعه ۱۳ فروردين ۰۰

    ایندفعه جدن آرامش

    بچه ها حس آرامش دارم

    آروم آروم...

    این عجیبه

    دارم با یه لبخند اهنگ گوش میدم و فکر میکنم=/

    ولی قلبم ضربانش تند شد...

    این خیلی عجیبه...

    اهههه من چمه؟؟؟

    دیشب به مامانم گفتم برام وقت مشاور بگیره...

    حالم خوش نیس جدن=/

  • ۴
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • جمعه ۱۳ فروردين ۰۰

    وب گروهمون*-*

    فالو پلیز*-*

    این یاروووعهههههه

    رستگار شید ایشالا:) 

  • ۵
  • نظرات [ ۴ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • جمعه ۱۳ فروردين ۰۰

    حس میکنم باید برم...

    بچه ها بابام باهام ح زد...

    بد بود...

    خیلی بد

    گفت یاسمین 2 ساله داری میتازونی

    نوبت منم میشه

    20 سال میتازونم...

    بد بود...

    بهم گفت استرسی شدی

    دستات میلرزه

    گوشه گیر شدی

    تو قبلا میخندیدی

    بهم شک کرده...میگه معلوم نیس تو گوشیت چه غلطی میکنی همش اون تویی...

    گفت اموزشای مجازی تموم شه میگیرم ازت انقدری که ارزوشو داشته باشی...

    ترسیدم

    دروغ چرا

    خیلی ترسیدم

    قلبم داشت میومد بیرون

    گریم گرفت...

    باید گوشی گرفتنمو محدود کنم...

    میام ولی کمتر خب؟

    میام بازم...

    ولی کم...

    زندگیم مهمتره...

    نابود شدم...

    بابام بهم گفت مریضم...

    گفت انورمالم نورمال نیستم...

    ببخشید...

    بابا ببخشید...

    مامان ببخشید...

    بچه ها ببخشید که با یه مریض دوستید... 

  • ۸
  • نظرات [ ۱۵ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • جمعه ۱۳ فروردين ۰۰

    دیروز...

    دیروز پریروز یسری مشق برام مونده بود نوشتم

    امروز صبح مامانم چشم وا کرد گفت یاسمین مشقات چی مونده؟

    گفتم به خدا همشو انجام دادم😐

    رو به بابام:مهدی این مشقاش چیا مونده؟

    بابام:بدبخت میگه نوشته دیگه نداره اونام مال قبل عید بود😐

    من:مامان میگم نوشتم دیگه😐

    مامانم:پاشو مشقاتو بنویس

    عجب گیری کردماااا

    دیشب:یاسمین مشقاتو نوشتی؟

    من:به پیییررر به پیغمبر نوشتمممم

    مامانم:مهدی؟مشقاش؟

    بابام:بابا میگه نوشته دیگه گیر دادیا😐😐

  • ۵
  • نظرات [ ۲۰ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • پنجشنبه ۱۲ فروردين ۰۰

    دروغ آوریل بود!

    یوهاهاااا من مهمونیم و اونموقع تو ماشین بودم

    ولی جدن با یه دست تایپ میکردم😂😂😂😂

    لاو یو آل

  • ۵
  • نظرات [ ۱۶ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • پنجشنبه ۱۲ فروردين ۰۰

    درد میکنههههه😭😭😭

    من نمیدونم چیشد بچه هااا

    فقط داره خون میادددد

    دستممممم

    نمیدونم چیشد چیکار کردم نفهمیدمممم

    پشیمونممممم من میخوام زنده بمونمممممم

  • ۵
  • نظرات [ ۴۲ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • پنجشنبه ۱۲ فروردين ۰۰

    قصه های منو واتساپ پارت 10؟نمد

    خب من به مدت 3 ماه گوشیمو گرفته بودن...

    اونموقع من بودم و تبلتم

    و 100 تا اهنگ

    و یه عالمه فیکشن برای خوندن:)

    یکی از اون اهنگا که همدمم بود...

    الان توی گوشمه...

    یادش افتادم یهو:)

  • ۶
  • نظرات [ ۴ ]
    • هرمس قاتل یاسی:>
    • پنجشنبه ۱۲ فروردين ۰۰
    دنیاییست به اسم دنیای گلگلی ها
    دنیایی خاکستری که روزی رنگ داشت

    🚫همچنان توی توالت شیرجه نزنید🚫
    الکی میگه بزنین راحت باشین(بَرو بابا)