نمی دونستم اسم رو چی بزنم 

حالا اون رو بیخیال 

ظهر که اومدم توی وب و پست و کامنت گذاشتم 

برادر کوچکم داشت توی لب تاب رو می دید 

بفد گیر داد که چجوری درست می کنین تا الان 

یعنی حدود ساعت های 21:00 

منم از دستش کلافه شدم نمی زاشت به کارام برسم 

گیر بده خیلی میره روی مخ این برادر من 

منم اومدم فقط اسم وبلاگ رو بهش دادم 

که بیاد فقط ببین ما چی کار می کنیم 

و بعدم گفتم این بی معرفتی که اسم رو بدی 

و نزاری کامنت بزار 

بعد اومدم توی بیان ثبت نامش کنم 

حالا وسط ثبت نام ازش یه سوال می پرسیدن 

هزار تا جواب می داد 

دیگه کلافه شدم 

نصف ثبت نامش مونده بود که منم گوشیش رو دادم دستش 

گفتم دیگه هیچی کاری برات نمی کنم 

برو به هرکسی که می خوای شکایت کن. 

کلافم کرد 

خیلی از دستش اعصبانیم 

 

اینو اونایی که خواهر و برادر کوچیک دارن درک می کنن

خدایی خیلی چیز مشکلیه

😣😒😔😕😞😖🙁😩🤕🤒🥴