بچه ها بابام باهام ح زد...
بد بود...
خیلی بد
گفت یاسمین 2 ساله داری میتازونی
نوبت منم میشه
20 سال میتازونم...
بد بود...
بهم گفت استرسی شدی
دستات میلرزه
گوشه گیر شدی
تو قبلا میخندیدی
بهم شک کرده...میگه معلوم نیس تو گوشیت چه غلطی میکنی همش اون تویی...
گفت اموزشای مجازی تموم شه میگیرم ازت انقدری که ارزوشو داشته باشی...
ترسیدم
دروغ چرا
خیلی ترسیدم
قلبم داشت میومد بیرون
گریم گرفت...
باید گوشی گرفتنمو محدود کنم...
میام ولی کمتر خب؟
میام بازم...
ولی کم...
زندگیم مهمتره...
نابود شدم...
بابام بهم گفت مریضم...
گفت انورمالم نورمال نیستم...
ببخشید...
بابا ببخشید...
مامان ببخشید...
بچه ها ببخشید که با یه مریض دوستید...
دیروز پریروز یسری مشق برام مونده بود نوشتم
امروز صبح مامانم چشم وا کرد گفت یاسمین مشقات چی مونده؟
گفتم به خدا همشو انجام دادم😐
رو به بابام:مهدی این مشقاش چیا مونده؟
بابام:بدبخت میگه نوشته دیگه نداره اونام مال قبل عید بود😐
من:مامان میگم نوشتم دیگه😐
مامانم:پاشو مشقاتو بنویس
عجب گیری کردماااا
دیشب:یاسمین مشقاتو نوشتی؟
من:به پیییررر به پیغمبر نوشتمممم
مامانم:مهدی؟مشقاش؟
بابام:بابا میگه نوشته دیگه گیر دادیا😐😐
یوهاهاااا من مهمونیم و اونموقع تو ماشین بودم
ولی جدن با یه دست تایپ میکردم😂😂😂😂
لاو یو آل
من نمیدونم چیشد بچه هااا
فقط داره خون میادددد
دستممممم
نمیدونم چیشد چیکار کردم نفهمیدمممم
پشیمونممممم من میخوام زنده بمونمممممم
خب من به مدت 3 ماه گوشیمو گرفته بودن...
اونموقع من بودم و تبلتم
و 100 تا اهنگ
و یه عالمه فیکشن برای خوندن:)
یکی از اون اهنگا که همدمم بود...
الان توی گوشمه...
یادش افتادم یهو:)
12 فروردین شد...
تولدت مبارک مامانبزرگ...
میدونی چند وقته پیشمون نیستی...
شاید 3 سال؟...
آخرین تولدت یادم نیست...
ولی یادمه چند روز بعدش پر زدی:)
29 فروردین...
مامانبزرگ جونم؟
تو دوسم داشتی درسته؟
ببخشید...ببخشید که نوه خوبی نبودم خب؟
مامانبزرگ...ببخشید که پسر نشدم...
فک کنم نوه پسری پسر بهتر بود نه؟
مامانبزرگ خوبی؟
اگر بودی فک کنم شصت و...شیش سالت میشد؟
نه...72 سالت میشد؟
اه اصلا نمیدونم...متولد چند بودی؟28؟
اره...
مامانبزرگ من و کوثر بزرگ شدیمااا
مامانبزرگ چرا نیستی هان؟
چرا نیستی؟
ازت شاکیماااا!!!
چون موفقت محمدرضا رو ندیدی...
ندیدی چجوری برا کنکور میخوند...
یادمه عاشق سریال شهرزاد بودی...
فقط بگم بعد تو دیگه ندیدم:)
ولی یادمه میگفتن قباد میمیره...
روحت شاد مامان بزرگ
امیدوارم جات راحت باشه:)
دوست دار تو...یاسمین
اولین نوه پسریت:)
جدای از اینکه حصلم سر رفته
عینکم شیشش کثیفه و من مهمونیم
و عینک نزدم چون نزنم بهتر میبینم-____-
خب چی میخواستم بگم؟
چخبرا؟ خوبین؟
و اینکه
امممم حرفی ندارم
خوبین؟
دلم براتون تنگ شده بود
الان یکاری کردم که مجبور بودم
و کار درستی بود بخاطر جفتمون بود😔😁
ولی سخت بود
اما بدون دوست دارم خب؟
چخبرا؟ امروزتون چطور گذشت؟
از خودم
از علایقم
از همه چی
از شما
از وب کوفتی بدرد نخورم
از دردسرهایی که دارم
از همهههه چیییییی متنفرممممممممممم