دیروز پریروز یسری مشق برام مونده بود نوشتم

امروز صبح مامانم چشم وا کرد گفت یاسمین مشقات چی مونده؟

گفتم به خدا همشو انجام دادم😐

رو به بابام:مهدی این مشقاش چیا مونده؟

بابام:بدبخت میگه نوشته دیگه نداره اونام مال قبل عید بود😐

من:مامان میگم نوشتم دیگه😐

مامانم:پاشو مشقاتو بنویس

عجب گیری کردماااا

دیشب:یاسمین مشقاتو نوشتی؟

من:به پیییررر به پیغمبر نوشتمممم

مامانم:مهدی؟مشقاش؟

بابام:بابا میگه نوشته دیگه گیر دادیا😐😐