توی جای خوابش دراز کشید
یه لبخند زد
چشماشو بست
حرکت خون رو توی سرش حس میکرد...
همینقدر آروم=)
صدای داد از طبقه پایین میومد
خواهرش کنارش داشت گریه میکرد
سرش درد میکرد
ولی...
همینقدر آروم...
داشت پر پر میشد
همینقدر آروم به سمت نابودی...
آرامش مطلق...
توی جای خوابش دراز کشید
یه لبخند زد
چشماشو بست
حرکت خون رو توی سرش حس میکرد...
همینقدر آروم=)
صدای داد از طبقه پایین میومد
خواهرش کنارش داشت گریه میکرد
سرش درد میکرد
ولی...
همینقدر آروم...
داشت پر پر میشد
همینقدر آروم به سمت نابودی...
آرامش مطلق...
خوبه
دعوا؟
اره فک کنم امروز از اون روز خوبا نیس
میدونی ....
هست تو همه خانواده ها همچین چیزایی ...
تو بهشون فکر نکن ...بگو به من چه
ولی آخرش اون خودتی که باید درستش کنی .
البته برای من اینجوریه ... تو اوج عصبانیت هر حرفی میزنن ...
ولی من فقط لبخند میزنم ....آخرش که تموم شه .... شرمندت میشن
خوبه که نیست :)
اصلا نگران نباش ...یه جور میگذره که میخندی بهشون .... هوم :)
طبقه بالای خونمونم انگار دارن دعوا میکنن..
نگران نباش این اتفاقا نمیفته ...
همیشه تا مرزش میره . ولی نمیفته 😁🙂