با شوق و ذوق چشمامو بستم

قرار بود فردا بالاخره بعد از چند ماه دوستامو ببینم

اونم برای اولین بار!

چند ماهی میشه که باهم دوست شدیم و امروز همو میبینیم...

یهو یاد چیزی افتادم و گوشیمو برداشتم

واتساپ رو باز کردم

با دیدن اسم گروه لبخندی زدم

"دیوانگان سه قطبی"

توی گروه نوشتم:

-بچه ها 

یچیزایی رو از الان بهتون بگم... 

من خیلی پر حرفم لطفا بزارید پای استرسم

از استرس ممکنه وقتی دیدمتون تنم بلرزه یا حالم بد بشه لطفا بد فکر نکنید خب؟

من همون یاسی قبلیم...

 

چشمامو بستم و خوابیدم

صبح همه گفتم بودن باشه و اوکی و میدونیم و اینا... 

خیالم تخت شد...

.

.

.

بالاخره رسیدم بهشون

دیدمشون

اونا...قدشون از چیزی که انتظار داشتم بلند تر بود...

از من خیلی بلند تر بودن...

و حس حقارت کردم چون بهم گفتن قدم کوتاهه...

کوتاهیم عین پتک کوبیده شد توی سرم ولی من هنوزم خوشحال بودم

توی کافه شروع به حرف زدن کردم

خیلی حرف زدم

حرفای بیخود

و اضافه...

گفتن دو دیقه ببند دهنتو! انقدر حرف نزن

بازم به گوشیم پناه بردم

به اهنگام...

اوه هولی نایت...

صداشو انقدری زیاد کردم که کسی نمیشنید...

آخرش...

هندزفری رو از گوشم دراوردم

و اون اتفاق فاکی...

اون اتفاقی که نباید میفتاد افتاد...

حرف زدم...

توی ذهنم گفتم"اصلا هرکاری میخواید بکنید من چیزی نمیگم"

ولی از دهنم این در اومد:

-اَاَاَ...اصلا...م.من نمیدونم...هرکار..هرکاری میخواید بکنید

و یکی از اونا...همونجور...ادامو در اورد...

اونا نفهمیدن...که زبونم گرفت...که استرسی بود...

و من گریم گرفت...رفتم...از اونجا پاشدم و رفتم...

توی پله ها نشستم و گریه کردم...

گریه کردم...

یکم...خیلی کم گریه کردم...

پاشدم رفتم پیششون

برگشتم پیششون و کسی که منتظرش بودم اومد

اون...از بین همشون...خیلی باهام خوب بود...

مسخرم نمی‌کرد...

کمکم میکرد...

و وقتی دیدمش

پا نشدم

فقط همونجوری بغلش کردم

و شکستم

گریه کردم

اشکام ریخت...

توی بغل اون...

و وقتی از جام بلند شدم دیدم اون خیلی کوچولوعه

لاغر و کوچولو

فک کنم...

من واقعا مامان اونم...

.

.

.

خیلی خوش گذشت باهاشون...

دوسشون دارم...

و اونا...

دیوانگان سه قطبین!

اونا یه مشت کصخلن

که شدن دوستای صمیمی من

اکیپ کصخل مانند ما...

دوستون دارم کصخلا!

اسم نمیبرمتون چون زیادین منم گشادم!

ولی عاشقتونم!

تک تکتون!

8/1/1400:یاسی...موسس گروه دیوانگان سه قطبی