اعصابم بدجور داغونه اولین باره انقد ناراحتم

 چون یه عالمه درس داشتم رفتم کلشو  خوندم عین چی خستم

کمرم خورد شد چون خونه خالمیم میز تحریر از فرق سرم بیارم؟

بعد اینکخ درسامو خوندم از اتاق اومدم بیرون نشستم کمی استراحت کنم دختر خالهو داداشم عین سگ و شامپانزه شلوغی میکردن 

بعد مامانم اومد گفت بیا برو درسای دخترخالتو باش بخون یادش بده

گفتم دیروز که وقتم ازاد بود چرا گفت نمیخوام دارم بازی میکنم الان خستم

بعدش سرش با مامانم دعوام شد 

با هزار بدبختی رفتم با دختر خالم درساشو خوندم بعدش اومدم بیرون گفتم کی میریم خونه خودمون؟

مامانم:دوماه دیگه

من:😳😳 ینی چی دوماه دیگه

مامانم:ناراحتی برو پیش عمت

دوبارع با مامانم دعوام شد

نپرسیدچرا دوماه دیه میرم خونه حوصلع ندارم

الانم نشستم دارم گریه میکنم خیلی حالم بده